هرکسی یه جایی براش مایه آرامش و خالی کردن دغدغه ها و دل مشغولیاشه...
روی یه مبل ...
یه دفتر یادداشت ...
یه جای پرت ...
روی نیمکت یه پارک ...
توی ماشین...
کافه ای جایی ...
من تا قبل از اینکه بیام اینجا هرسال سر رسید همون سال رو ،، روز به روز می نوشتم نه یه خاطره نویسی ساده ،، که نوشته هام جمله بندی های خیلی جالبی داشت ( برای خودم )
و کتابام و خوندن چندباره دیوان حافظ و حفظ کردن شعرای سهراب سپهری منو آروم می کرد ...
و همون وقتا اولین شعرمو گفتم ... اولین مصرع ها شروع شد و تا امروز که دیگه ته کشید ...
اینجا اما زیاد شعر گفتم...
اینجا باعث آرامشم بود و هربار ناراحت بودم سمت اینجا کشیده می شدم که بنویسم ....
این مدت بارها و بارها خواستم باشم و نشد !! تا اینکه تو مشورتی که گرفتم یه شب گفتم واقعا چرا ؟؟
خب بقیه منو نادیده بگیرن ...
فکر کنند وجود ندارم ... که ندارم .
نمی خوام نوشتنو از دست بدم !!
نمی خوام اینجارو از دست بدم !!
این روزا سر در گم و کم حوصله ام ! هیچی آرومم نمی کنه ! اینجا از تموم چیزایی که نمی تونم واسه کسی بگم نوشتم... چیزای کوچیکی که خودم درکش می کنم چقدر مهمن برام ... اشاره به اتفاق ها و ثبتشون منو آروم می کنه ...
می خوام باشم ... فقط بدون کامنت ☘️